شايد پذيرفتن آن دشوار باشد، اما متأسفانه اقدام به جنگهاي غيراستاندارد يا آنگونه كه مصطلح است، «جنگهاي نامتعارف»، در راهبردهاي نظامي امروزين، يكي از دكترينهايي است كه در صورت نياز از ان استفاده ميشود.
نگارنده مقاله در اين بخش، ضمن آشنا كردن خوانندگان گرامي ما با موازين، تعاريف و شيوههاي آموزه رزمهاي متعارف و غيرمتعارف، اشاره كوچكي به اين موضوع ميكند كه چرا برخي كشورها چنين شيوهاي را براي رويارويي برميگزينند.
نبرد انتحاري:
نبردهاي انتحاري نيروهاي از جان گذشته كشور به ويژه در برابر ارتشهاي مرگ گريز، ميتواند به عنوان يك آموزه موثر، بخشي از بار برنامههاي نظامي كشور را به دوش گيرد.
انتحار هوايي، انتحار دريايي، انتحار زميني و مانند آنها كه در قالب طراحي و اجراي جانفشانانه آفندها و پدافندهاي گوناگون تحقق مييابند، دستكم در برهههايي از جنگ و نبرد، بسيار كارساز و كارآمد هستند. تجارب تاريخي ملتها نيز نمونههايي از آنها را به ثبت رسانده است. نيروهاي نظامي كشور ميتوانند موقعيتهايي را كه با نبردهايهاي انتحاري ميتوان گشود، شناسايي و برنامهريزي كنند و از رزمندگان از جان گذشته كشور بخواهند در موارد مقتضي، به انجام نبردهاي انتحاري سنجيده و حساب شده و برنامهريزي شده بپردازند.
جنگ نامتعارف:
جنگ نامتعارف و غيراستاندارد، تعاريف متفاوت و مفاهيم گوناگوني دارد كه از جمله آنها، استفاده از روشهاي نامتعارف جنگي، بهرهگيري از ساختارهاي نامعمول جنگي، به كارگيري جنگ افزارهاي نامتداول و پيگيري اهداف نامتداول جنگي است. برخي از آموزهپردازان راهبردي و نظامي بر اين باورند كه جنگ متعارف در برابر يك ارتش متعارف، به يك جنگ فرسايشي، برابر و بدون پيروز خواهند انجاميد و در برابر يك ارتش نامتعارف نيز به بنبست و ناتواني و شكست منجر ميشود. در نتيجه در تمامي حالات ممكن، بهترين آموزه، طراحي و اجراي جنگهاي نامتعارف است كه بسته به وضع دشمن فرضي، ميتواند و بايد به شكل استفاده از روشهاي نامتعارف جنگي، بهرهگيري از ساختارهاي نامعمول جنگي، به كارگيري جنگافزارهاي نامتداول جنگي يا پيگيري اهداف نامتداول جنگي و مانند آنها انجام پذيرد.
نبرد متعارف:
نبردهاي گذرا و جنگهاي كوچك را بهتر ميتوان با جنگهاي متعارف ـ بويژه به معني بهرهگيري از جنگافزارهاي متعارف و خودداري از به كارگيري جنگافزارهاي نامتعارف ـ به سرانجام رساند. با اين حال جنگهاي متعارف نيز در خانواده خود، گونهها و زيرگونههاي بسياري دارند كه هريك براي دستيابي به آماجي مناسب است و پرداختن به ريزهكاريهاي جنگهاي متعارف، خارج از رسالت اين گفتار است.
جنگ تن به تن:
چنانچه صحنههاي نبرد، صحنههايي فراخ و گسترده و مكان استقرار نيروهاي متخاصم بسيار دور از هم باشد، راهبردها و شيوههاي ويژهاي موثر و كارآمد خواهند بود كه در صورت نزديكي و تداخل نيروهاي متخاصم با يكديگر، چنين شيوههايي كاربرد نخواهند داشت و در نبردهاي نزديك و متداخل، استفاده از بسياري از امكانات جنگي چون بالگرد، توپخانه، موشك و مانند آنها امكانپذير و معنيدار نيست. به همين علت، نيروهاي نظامي كشور بايد احتمال درگيريهاي نزديك و جنگهاي تن به تن را نيز به عنوان يك احتمال بسيار نيرومند و مهم در نظر گيرند و براي آن چارهجويي كنند. چنين موقعيتهايي ميتوانند در يك رخنه به خاك دشمن، يا يك جنگ داخلي يا به هنگام اشغالزدايي و مانند آنها پديد آيند. حتي در مواردي ـ از جمله براي گريز از حملات موشكي و توپخانهاي و بالگردي دشمن، يا براي خطشكني و تصرف مواضع دشمن، يا براي رخنه به خاك و پايگاههاي دشمن ـ ممكن است بسيار ضروري باشد كه نيروهاي خودي، عالماً و عامداً به نيروهاي دشمن نزديك شوند، با آنها تداخل كنند و به جنگ بپردازند كه براي چنين احتمالاتي نيز بايد پاسخهاي سنجيده و آماده و كارآمد داشت. پاسخ چنين موقعيتهايي در آموزه جنگ تن به تن، ساخته و پرداخته و آماده بهرهبرداري شده است كه جاي باز كردن ريزهكاريهاي آن در اين گفتار نيست.
تضامن امنيتي:
كشورها و دولتهايي كه از يكديگر ترس و هراس دارند و دائماً در معرض تهديد طرف مقابل و نگران حمله احتمالي طرف مقابل هستند، ميتوانند نگرانيهاي نظامي و دغدغههاي امنيتي خود را شناسايي و ارزيابي كنند و به جاي تعريف و اجراي برنامههاي نظامي پيشگيرانه و مسابقات تسليحاتي بازدارنده، در پي تعريف و اجراي برنامههاي تضامني و تعهد دوجانبه در قالب پيمانها باشند.
طرفين منازعه ميتوانند با عقد پيمانهايي همچون پيمانتنشزدايي، پيمان خودداري از تعرض، پيمان همكاري امنيتي، پيمان منع مسابقات تسليحاتي، پيمان جنگ افزارزدايي و مانند آنها و در قالب چنين تضامنها، معاهدات و پيمانهايي با هماوردان خود، ريشههاي تنش سياسي و چالشهاي امنيتي و نگرانيهاي نظامي و مسابقات تسليحاتي خود را بخشكانند و با انديشهاي آسوده و پنداري پالوده به كار و پيشرفت بپردازند؛ زيرا مسابقات تسليحاتي، هم امنيت و بازدارندگي كامل نميآورند، هم رقابتي پايانناپذير و بيپايان و بيسرانجاماند، هم دائماً نيازمند بازسازي و نوسازياند و هم بخش بزرگي از منابع رشد و توسعه كشور را از مسيرهاي سازندگي، به سوي اهداف نظامي منحرف ميكنند كه چنانچه گريزپذير و چارهپذير باشند، توجيه چنداني نخواهند داشت.
جنگافزارزدايي:
آيا جهاني پر از جنگافزار كه تمامي ساكنان آن تا بن دندان مسلحاند امنيت بيشتري دارد يا جهاني كه در آن هيچكس مسلح نيست يا دستكم هيچكس جنگافزارهاي كشتار همگاني و سلاحهاي نامتعارف ندارد؟ گرچه جنگافزارزدايي كامل و مطلق امكانپذير نبوده است و نخواهد بود، ولي جامعه جهاني ميتواند با ارادهاي فراگير به منع توليد و استفاده از جنگافزارهاي نامتعارف بپردازد و ريشههاي نگراني اصلي نظامي جامعه بشري را بركند و بدين شيوه، امنيتي ريشهاي و پايدار را پديد آورد. دولتها و ملتها ميتوانند و بايد به عنوان يك آموزه اصولي و انديشه بنيادين در پي انجام چنين خواستي در سطح جهاني باشند تا پس از دورهاي معقول به آن دست يابند.
پايداري بيپايان:
تعدي و تجاوز در اذهان تمامي فرزندان بشر محكوم بوده است و خواهد بود، زيرا اگر حتي كشوري به همان مردم متجاوز تجاوز كند، آن مردم متجاوز، تجاوز ديگري به خود را برنميتابند و آن را محكوم ميدانند و بيدرنگ در پي دفع آن تجاوز برخواهند خاست. بنابراين، تجاوز هم در انديشه تجاوزديدگان، هم در انديشه تجاوزگران و هم در انديشه بيطرفان، محكوم و مطرود است؛ گرچه در دورههايي با توجيهات شيطاني و تدليسهاي اهريمني تحقق مييابد. به دليل محكوميت ذاتي و مطروديت سرشتي تعدي و تجاوز، هر تعدي و تجاوزي دير يا زود به نابوي و اضمحلال ميانجامد و متجاوزان يا كشته و نابود، يا رانده و اخراج، يا مضمحل ميشوند و بساط تعدي و تجاوز آنها برچيده خواهد شد. طبق اين آموزه، هيچ كشوري نبايد بناي خود را بر تجاوزگري نهد كه محكوم به شكست خواهد بود و نيز هيچ كشوري نبايد بيهوده و بياندازه از تعدي و تجاوز بيگانگان بهراسد (گرچه بايد بيدار و هشيار باشدو چارهانديشي كند)، چرا كه هر تجاوز حتي واقعي و نه احتمالي، دير يا زود به نابودي و نيستي خواهد كشيد و هراس بيهوده و بياندازه از تعدي و تجاوز احتمالي دشمنان فرضي، نبايد اذهان گردانندگان كشور را مــشغول كنــد و از رشد و توسعه باز دارد. پايداري بيپايان، همراه با تدبير و تدبر، راهكار چنين دغدغههايي خواهد بود.
پشتيبانزدايي:
هر كشوري هنگام جنگ و بهويژه به هنگام تجاوز، نيازمند پشتيباني سياسي، مشروعيت ديپلماتيك، رايزني نظامي، پشتيباني تسليحاتي، كمكهاي لجستيك و ديگر انواع پشتيبانيهاي منطقهاي و جهاني است، تا به اهداف خود نزديك شود. نيروهاي نظامي و دستگاههاي سياسي كشور بايد از قبل و به هنگام هرگونه جنگ احتمالي با هر دشمن فرضي، انواع پشتيبانيهاي منطقهاي و جهاني از دشمن فرضي را شناسايي و ارزيابي و براي شكستن، متوقف كردن، نابودي و سترونسازي پشتيبانيهاي احتمالي شناسايي شده، چارهجويي و برنامهريزي كنند زيرا هيچ جنگي بويژه نامشروع، بدون پشتيبانيهاي منطقهاي و جهاني قابل پيشبرد نيست. دريافت و تحصيل پشتيبانيهاي مشروع گوناگون براي دولت و ارتش خود، و زدودن پشتيبانيهاي سياسي و نظامي از دولت و ارتش دشمن، از كارآمدترين سازوكارهاي پيروزي است.
تارومارسازي:
اين آموزه نظامي ميگويد: نگذاريد نيروهاي دشمن، تمركز، تجمع و انسجام يابند و سپس به طراحي و اجراي طرحها و برنامههاي نظامي بپردازند، بلكه در هر زمان و هر مكاني، هر گونه تجمع، تمركز، آرايش و صفبندي نيروهاي نظامي دشمن گزارش شد، بيدرنگ آن را پراكنده و نابود كنيد تا از تجمع و تمركز نيروهاي دشمن براي هماهنگي رزمي و برنامهريزي نظامي پيشگيري شود.
طبق اين آموزه نظامي، نابودسازي اردوگاهها، پادگانها، ستادهاي فرماندهي، مراكز تجمع نظامي، صفوف نظامي، كاروانهاي بزرگ نظامي و مانند آنها، اولويت مطلق نظامي دارد و نابودسازي بيدرنگ و بههنگام آنها، بزرگترين برگ برنده نظامي را بهدست خواهد داد. همچنين، شناسايي مراكز و مناطقي كه استعداد و ظرفيت تجمع و تمركز نظامي دشمن را دارند و ممكن است روزي براي چنين اهدافي به كار روند نيز بايد در دستور كار باشد و براي نابودسازي به هنگام آنها برنامهريزي نظامي شود.
پدافند ايثارگرانه:
ايثارگري و از خودگذشتگي، يك انتخاب آگاهانه و سنجيده براي رسيدن به آرمانهاي برتر است. روحيه ايثارگري، توان نيروهاي نظامي كشور را 10 برابر افزايش ميدهد و استعدادهاي نظامي كشور را به 10 برابر وضع معمول و متعارف ميرساند و يك ارتش 20 ميليوني را به يك ارتش 200 ميليوني تبديل ميكند(ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا ماتين). البته هر انتحار نظامي ايثار است، ولي هر ايثاري لزوما انتحار نظامي نيست و نيروهاي ايثارگر بدون نياز و اقدام به حركت انتحاري 10 برابر نيروهاي متعارف توان و نيرو مييابند و خواهند جنگيد. تقويت فرهنگ ايثارگري و تثبيت نهادينه چنين فرهنگي در نيروهاي نظامي و شهروندان كشور، موجب خواهد شد توان نظامي آنها به 10 برابر وضع معمول و متعارف برسد و دشمنان را پراكنده و نابود كنند (كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره باذن الله).
نظرات شما عزیزان: